کد مطلب:314023 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

زمانی به بلاهای گوناگون گرفتار شدم
یكی از مدرسین عالیقدر حوزه ی علمیه ی قم كه اجازه ندادند اسمشان را بنویسم فرمودند:

بابی انتم و امی سعد من والاكم و هلك من عاداكم و خاب من جحدكم و ضل من فارقكم و فاز من تمسك بكم و أمن من لجا الیكم و سلم من صدقكم و هدی من اعتصم بكم... (زیارت جامعه).

این جانب حاضر نبودم این قضیه را بنویسم، اما چون برادر عزیزم اصرار فرمودند كه این مطلب را ذكر كنم و از طرف دیگر نیز احتمال دادم شاید خود صاحب احسان و نعمت رضایتش در این است كه توجهات آنها را در میان عامه ی مردم اظهار بنمایم، لذا از باب قوله تعالی: (و اما بنعمة ربك فحدث) این چند كلمه را كه شمه ای از مراحم آقا و مولا و امام خودم حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا است برای خوانندگان عزیز بیان می كنم. شرح مختصر ماجرا این است كه:

زمانی بنده به بلاهای گوناگون گرفتار شدم. قصد زیارت حضرت ثامن الحجج



[ صفحه 408]



علیه السلام را كردم و تمامی افراد خانواده و بچه های بی مادر و مادر از دست داده را نیز با خود برده در مسافرخانه ی عمومی كه به شأن من هم خیلی لایق نبود منزل اختیار كردم، تا ماه مبارك رمضان رسید، حدود دو ماه و نیم در همان جا به عتبه بوسی و زیارت ادامه دادم و مشغول قرآن خواندن و توسلات گردیده و حاجات خودم را به حضور آن ملتجا رساندم، و خیلی هم نگران بودم كه یك اشاره یا توجه از آن دریای رحمت تا آن وقت كه حاصل نشد. تقریبا بعضی توسلات را آن قدر خوانده بودم كه حفظ كرده بودم بعد از دو ماه تقریبا یك دفعه از خواب بیدار شدم، دیدم این جملات را در زبان بی اختیار ورد می كنم و پشت سر هم می گویم و حال آنكه در جایی تا حال آن را ندیده بودم آن جمله این است كه «یا كاشف الكرب عن وجه الحسین علیه السلام اكشف كربی بحق اخیك الحسین» ولی منتقل نشدم كه شاید از كسی توجه شود و از مشهد مقدس حركت كردم تا به قم رسیدم و برای گوش دادن به روضه ی حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام به خانه ی یكی از بزرگان رفتم. خلاصه یك نفر اهل منبر جوان ولی خیلی در ولایت غوطه ور بود معلوم بود كه عاشق ولایت است یك دفعه از حضرت مولی قمر بنی هاشم علمدار كربلا علیه السلام اسم برد و گفت هر كس یك صد و سی وسه مرتبه این جملات را بگوید (یا كاشف الكرب عن وجه الحسین علیه السلام اكشف كربی بحق أخیك الحسین) حاجاتش برآورده می شود و در همانجا منتقل شدم كه مورد توجه امام خودم گردیدم. در همان مجلس یك صد و سی وسه مرتبه را ذكر كردم و تمام حاجاتم برآورده شد و كارها رو به ترقی گذاشت و از گرفتاری خلاص و حاجاتی چند از حضرتش خواسته بودم برآورده شد و از آن روز تا حال مدد می رسد. این جانب حاجات برآورده شده و اسم خودم را ذكر نمی كنم ولی قضیه همان است كه ذكر كردم، امیدوارم برادران عزیز ملتجا و پناهگاه خود را بشناسند. والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته.



[ صفحه 409]